من نمی گویم نجیب من، به من امضاء بده
در کلاس درس چشمانت مرا هم جا بده
تو مسیحای زمانی من زیادی مرده ام
باز می خواهم بمیرم در دهانم «ها» بده
وعده فردا به مردم درخور شان تو نیست
مستحق حاجتم آقا همین حالا بده
من اگر با تو نباشم واژه بی معنی ام
ای کتاب آفرینش تو به من معنا بده
دست در جیب کرم کن اسکناس آبرو!
ای غنی در آبرومندی به این رسوا بده
قطره ای بی دست و پا در راه دریا مانده است
دست او را لطف کن در دامن دریا بده
من که حافظ، مولوی یا مثل بیدل نیستم
سایه دنبال من افتاده بیا امضاء بده
تشنگی های دلم را چشمه، باران بس نشد
خواستی آبش دهی با کاسه دریا بده
سیدجلال موسوی
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت